«گری سیک» نگاه و تحلیل‌هایش درباره انقلاب اسلامی، ایران و تاریخچه روابط دو کشور، اغلب واقع‌بینانه و نزدیک به انصاف است. یک نمونه‌اش ۱۸ تیرماه ۱۳۶۷ بود. وقتی که هواپیمای مسافر بری ایران مورد هدف ناو آمریکایی «وینسنس» قرار گرفت.

تحقیر ابدی یک ابرقدرت

 نه اینکه بگوییم هواخواه ایران و جمهوری اسلامی است؛ «گری سیک» اما نگاه و تحلیل‌هایش درباره انقلاب اسلامی، ایران و تاریخچه روابط دو کشور، اغلب واقع‌بینانه و نزدیک به انصاف است. یک نمونه‌اش ۱۸ تیرماه ۱۳۶۷، کمی پس از اینکه ناو آمریکایی «وینسنس» هواپیمای مسافربری ایران را هدف قرار داد، در روزنامه نیویورک تایمز نوشت: «فاجعه سرنگونی هواپیمای مسافری ایران ناشی از سیاست به گل نشسته، ناتوان و راه گم کرده آمریکاست».


انقلابی که فرزندانش را نخورد
حالا و در آستانه ۹۰ سالگی لابد از دانشگاه «کلمبیا» هم بازنشسته شده است. سیاستمدار و اندیشمندی که سال‌های سال عضو شورای امنیت ملی آمریکا بود و با سه رئیس‌جمهور همکاری کرد. همواره و در دوران پس از بازنشستگی سیاسی و دانشگاهی‌اش به عنوان کارشناس مسائل ایران و خاورمیانه مورد توجه رسانه‌های غربی و شرقی و حتی ایرانی بوده است. «گری سیک» اصولاً و از ریشه نگاهش به انقلاب اسلامی با بسیاری از سیاستمداران، کارشناسان و بلکه نظریه‌پردازان مشابه خودش فرق دارد. اظهارنظرهای متفاوتی هم که طی سال‌های دهه ۶۰ تا۹۰ درباره مسائل مختلف دارد از همین نوع نگاهش ناشی می‌شود. او حدود ۳۰ سال پیش در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت: «در مقایسه با کشورهای دیگر که در آن‌ها انقلابی رخ داده، ایران یک استثناست... انقلاب ایران در واقع در مسیری خلاف آنچه تاریخ از یک انقلاب انتظار دارد، حرکت کرده است... انقلاب‌ها در مسیر خودشان به مرحله‌ای می‌رسند که با نابود کردن خود با استفاده از فناوری، به خوردن خود از درون مشغول می‌شوند... ایران نیز باید طبق چنین روندی تا این مرحله پیش می‌آمد و کشور به دست فردی نظامی و یا امثالهم اداره می‌شد، در حالی که در عصر انقلاب ایران، چنین اتفاقی نیفتاده است...».

نگذار فرصت از دست برود
سال ۱۳۹۱ که اوباما رئیس‌جمهور آمریکا بود شبکه خبری «سی ان ان» سراغ «گری سیک» رفت تا با او درباره اوضاع خاورمیانه گفت‌وگو کند. استاد آمریکایی همان ابتدای گفت‌وگو یادآور شد: «من معتقدم با وجود پیچیدگی اوضاع در این منطقه و ارتباط نزدیک همه مسائل به یکدیگر، نخستین گام در راهکار مسائل این منطقه، رسیدن به توافق با ایران است». قسمت‌های جالب گفت‌وگو اما بخش‌هایی بود که «گری سیک» به واکاوای ۳۰ سال گذشته روابط ایران و آمریکا پرداخت و از نحوه رفتار دولتمردان کشورش با ایران انتقاد کرد: «ایالات متحده تاکنون در ازای درخواست امتیازات مهم از ایران، تمایلی به دادن پیشنهادهای مهم و از میان برداشتن جدی تحریم‌ها نداشته است... تحریم‌های ایران به هیچ‌وجه در راستای رسیدن به هدفشان یعنی تسلیم یا به سقوط کشاندن ایران موفق نبوده‌اند... در عوض فقط به مردم عادی فشار آورده و به مشکلات آن‌ها دامن زده است...این گونه هجوم شریرانه به رفاه و زندگی مردم یک کشور، می‌تواند سبب پیدایش حس دشمنی و انزجاری از «دشمن» شود... حس تنفری که به مدت چندین دهه دوام پیدا می‌کند...». نسخه‌ای که گری سیک در این برهه برای دولتمردان آمریکایی می‌پیچد، مذاکره با ایران، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن است، یعنی همان اتفاق‌هایی که بیش و کم بعدها و در جریان توافق برجام رخ می‌دهد. او البته در آن برهه نمی‌تواند روی کار آمدن شخصی مثل ترامپ در آمریکا و رفتاری که با برجام می‌کند را پیش‌بینی کند بنابراین در پایان گفت‌وگو با سی‌ان‌ان تأکید می‌کند: « تاریخ روابط ایران و آمریکا، داستان دشمنی شدید و مجموعه‌ای از فرصت‌های از دست رفته است... بخت رسیدن به پیشرفت در این روابط، بسیار کم و تنها هر ۱۰ سال یک بار روی می‌دهد... من به رئیس‌جمهور منتخب می‌گویم ماهیت کنونی اوضاع در رابطه با ایران، احتمالاً بهترین حالتی است که می‌توانی بدست بیاوری. نگذار این فرصت از دست برود...».

روایت دست اول
چند سال پیش نظریه‌ها، افکار و خاطرات خودش را درباره روابط ایران و آمریکا و نحوه برخورد آمریکایی‌ها با انقلاب اسلامی در کتابی با عنوان «همه چیز فرو می‌ریزد» منتشرکرد. گری سیک در مقدمه کتاب برای بار چندم به تفاوت مهم انقلاب ایران با دیگر تحولات و رخدادهایی که در جهان به عنوان انقلاب شناخته می‌شود، اشاره می کند. کتاب او را می‌شود روایتی دست اول از نقش دولت آمریکا به عنوان یک ابرقدرت و قدرت حاکم بر ایران که دست‌کم از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۵۷ حرف اول را در ایران می‌زده، به حساب آورد. در کتاب گری سیک این تلاش مشهود است که او تقلا کرده و می‌کند تا انقلاب اسلامی را عمیق‌تر بشناسد. برای همین در کتابش چند بار تأکید می‌کند انقلاب ایران در درجه اول انقلابی علیه تجدد غربی بود.  او در مقام یک سیاستمدار آمریکایی به صراحت اعتراف می‌کند انقلاب اسلامی ایران یک شکست بزرگ و تحقیر ابدی برای آمریکا بود. به همین دلیل آن ماجرا تبدیل به یک عقده روانی برای آمریکا و آمریکایی‌ها شد و تاکنون آنان را آزار می‌دهد. بنابراین بخشی از سیاست‌های تند و تیز آمریکا تا به امروز برای جبران آن شکست است.
او باکی ندارد که در کتابش اعتراف کند، دولتمردان امروز آمریکا درباره ایران دارند تقاص تفسیر و تحلیل‌های غلط و اشتباه‌های سیاستمداران سابق کشورشان را پس می‌دهند، چراکه در حساس‌ترین برهه تاریخی و زمانی که انقلاب اسلامی نزدیک به پیروزی بود برای سکانداران آن روزهای سیاست در آمریکا، هنوز ایران در محمدرضا پهلوی خلاصه می‌شد و چیزی به نام مردم یا قشر ناراضی از حکومت در ایران انگار وجود نداشت!
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.